اگر دوباره بیایی، اگر دوباره بیایی
اگر دوباره نگاهی به هستیم بگشایی
اگر دوباره به لبهای هر ترانه نشینی
اگر دوباره به من شعر عاشقانه سرایی
دگر ز غصه ننالم، دگر ز درد نگریم
دگر به خواب نمویم که مادرم به کجایی؟
تمام روز و شب من پر از تداعی یادت
تو در کجای زمانی که بیدریغ بپایی
دریغ و درد که دیگر دو چشم شاد ترا من
به جز به خواب نبینم و جز به یاد نیایی
چقدر آیینهها از تو بینصیبتریناند
دو چشم من همه آیینه تا تو جلوه نمایی
دوباره مادرکم، قصههای تازه بیارا
که من سقوط و سکوتم که تو نوا و صدایی
اگر دوباره بیایی به پات سجده گزارم
به هفت آیینه مادر تو جلوهگاه خدایی