آخرین اشعار

در خلوت آیینه

یک سینه پر از آه شکسته زن و شوهر
در خلوت آیینه نشسته زن‌ و شوهر

گشتیم حریق تن آلاله‌ی وحشی
آزرده چو روح گل بسته زن و شوهر

آواره‌شدن با عطش سرخ، چه دردی!
از جبر جهان با دل جَسته زن و شوهر

عمری‌ست روانیم در این دشت دل‌آشوب
ماییم و نفس‌های که خسته زن و شوهر

یک شانه دماوند و دگر شانه چو الوند
دو کوهِ بلندی نشکسته زن و شوهر

شناسنامه