آخرین اشعار

در آغوش وطن

ما آمدیم و کشور خود را بغل کردیم
این مادر دردآور خود را بغل کردیم

مثل دو تا ققنوس زخمی و پریشان حال
در شعله‌ها خاکستر خود را بغل کردیم

در قایق پیری به نام درد و تنهایی
پارو زدیم و لنگر خود را بغل کردیم

در چنگ دلگیر خداوندان خواب آلود
پهلو زدیم و بستر خود را بغل کردیم

مانند سربازان غیور و صداقتکار
سر رفت اما سنگر خود را بغل کردیم

مثل دو تا فرمانده برگشته از میدان
سنگ و سپاه و لشکر خود را بغل کردیم

شاعر شدیم و واژه‌ها از جنس خون بودند
شعر و کتاب و دفتر خود را بغل کردیم

شناسنامه