آخرین اشعار

دریغا وطن

چه شد یک باره این باران نکبت از کجا شد ماند؟!
بلا پشت بلا پشت بلا پشت بلا شد ماند

چهل سال پیاپی دین به دین خوردند مردم را
چه شد کم کم که هر گوساله زرین خدا شد ماند؟!

چه شد ضحاک با صد مار روی شانه باز آمد
سر از گردن سر از گردن سر از گردن جدا شد ماند

به قربانگاه فرزندان خود را آنقدر خوردیم
که عزراییل کلا پادشاه شهر ما شد ماند

مهی از قبرها با جاهلیت پخش شد در شهر
که جای ما و اشباح پدرها جابجا شد ماند

دوباره دختران را زنده گور و همدگر را کور
خر دجال امیرالمومنین ماجرا شد ماند

چه ‌شد تاریخ هر بد داشت را بر روی ما قی کرد
در اول سرفه و سل بود طاعون و وبا شد ماند

شما ها از کدامین نکبت تاریخ قی گشتید
که روح ما به تاوان ‌شماها مبتلا شد ماند

که هر جا می گریزیم از جهان چون زخم با مایید
سر زخمی که وا شد ماند تا شد ماند ناشد ماند

دوسوی میز شیطان، بخت ما را زخم می مالد
چهل رنج دگر آوارگی تقدیر ما شد ماند

شناسنامه