آخرین اشعار

درود آمو!

درود آمو!
کسی دزیده است از پیکر تاریخ
رسم سرفرازی را
و بی‌شرمانه
پی‌افگنده است
نیرنگ و خواری را

درود آمو!
کسی دست پلیدش را
به پستان هریوا
دایه‌ٔ آزادگان سر به دار افگنده
عیاشی
در اندام بخارا می‌مکد
لب‌های مزدا را

درود آمو!
تجاوز پیشه‌یی
دوشیزگان اصفهانی را زما دزید
و در سیستان
به دار آویخت
عفت را و جاری شد،
در اندام بدخشان، توس، کابل، میمنه، شیراز، نیشاپور

درود آمو!
فرارود و خجند و بلخ
مالمال بیداد اند و
در کولاب
بزرگی در روان دره‌ها خشکید
هیبت مرد!

درود آمو!‌
ترا بر پیکر بشکستهٔ شهمامه و صلصال
به روح نیمه‌جان «کافرستان»
قامت پامیر
به گور بی نشان سیس، بهزادان
دل این بوم و بر را
باز جاری شو
و یک بار دیگر ما را رهایی بخش
از بیداد

شناسنامه