آخرین اشعار

درد بدون تسکین

درد بدون ذره‌ای تسکین هزاره است
اصلا نمادِ آدم غمگین هزاره است

طفلی اگر رسید گرسنه به مدرسه
جانش گرفت و گفت که بی‌دین، هزاره است

هرجا که ریخت خونی و خون‌خواه کس ندید
پیداست بی‌دلیل و قراین هزاره است

هرجا دلی که می تپد از عشق و آشتی
هر سینه ای که نیست در او کین هزاره است

ای ماه! این شبی که ندارد سحر بگو
غم‌نامه‌ی سیاه کدامین هزاره است؟

یک روز می رسد که ورق پشت و رو شود
خالق هزاره بوده و شیرین هزاره است

شناسنامه