دختر بافنده رویاهات را محکم بباف
در ترنج رنج، عرش و فرش را در هم بباف
بر گلیم چرتهای پاره دارت میزنند
تیغ را بردار و خواب فرش ابریشم بباف
هفت سین از سینه ریزت سیب حوا چیده است
سبزه بالا سیر و سرکه بر دل آدم بباف
اشک شیرین، چشم لیال، غمزه گرد آفرید
عشق و عصمت را زلیخاییتر از مریم بباف
بیدلی کن بر خیالاتی که میبافی بخند
فرخی شو حلهای با تار و پود غم بباف
زندگی را آرزو کن، آرزو را زندگی…
ریشه ریشه، واژه واژه عشق را «تکتم» بباف