خرمای گونه های تو

وقتی که پنج شنبه ی من شامگاه شد
تو آمدی و جمعه ی من ماهِ ماه شد

تو آمدی و ماهی قرمز میان تنگ
چون عیدهای کودکی ام رو به راه شد

خرمای گونه های تو حالا چشیدنی است
هرچند روزهای رمضانم تباه شد

امسال باز پای شب قدر لیز خورد
درگیر سیب و گندم و مهر گیاه شد

یک لحظه بین ماه من و ماه آسمان
یک لحظه دل دچار همان اشتباه شد

آدم نشست و رفت کلنجار با خودش
او هر چه داشت خرج فقط یک نگاه شد

با این همه رفاقت ما بی نظیر بود
او رفت و روز زندگی من سیاه شد

شناسنامه