خدای جاذبه‌ها

به تبسم جادویی تو قسم که تمام جهان من از تو پر است
همه هستی‌ام از تو، نگاه من از تو و ذهن و زبان من از تو پر است

به تبسم جادویی تو قسم که هزار بهشت و هزار بهار
به لطافت آن دو لبت نرسد، چه خوشم که دهان من از تو پر است

من اگر چه که گرگ صبور و خَپَم، تو خلاف من آهوی مست و رها
شده خشم نهان من از تو خوشی، هوس و هیجان من از تو پر است

به تبسم جادویی تو قسم که خدای تمامیِ جاذبه‌‌هاست
تو دلیل حیات تهی منی، دل «شادروان» من از تو پر است

نه فقط شریان که تو خون منی که تو حجره به حجره درون منی
که جنون منی، نَفَسِ نفسم! ضربان ضربانِ من از تو پر است

کلمات من و تب و تاب من و قلمم، ورقم، سخنم، غزلم…
به تبسم جادویی تو قسم، همه چیزِ از آنِ من از تو پر است

شناسنامه