آخرین اشعار

خبرِ درد

آنم که عشق بال و پرش را گرفته‌ است
یعنی که راه، هم‌سفرش را گرفته‌ است

حالم چو برّه‌ای‌ست که در جنگلی غریب
یک گله گرگ دور و برش را گرفته‌ است

یا مثل مادری که ازو با دلی که سنگ…
خطِّ نبرد تک‌ پسرش را گرفته‌ است

آنم که در کنار عزیزش خبر شده
یک درد لاعلاج، سرش را گرفته‌ است

آن مرد بی‌کسم که پس از سال‌ها پسر
در حال مردنش، خبرش را گرفته‌ است

سرباز در محاصره‌ی تیرهام که
دشمن جلو وَ پشت سرش را گرفته‌ است

شناسنامه