خاطره چنارها

بهار دهکده، گنجشک‌ها، سرود، چه شد؟
قطارهای چنار کنار رود چه شد؟

لباس‌های قشنگ و عزیز کودکی‌ام!
همان دو جیب پر از کشمش و نخود چه شد؟

کجا شدند همان دست‌های بی‌کینه؟
زمان کوچکی هر زیان و سود چه شد؟

زمانه سنگ تو را تاب داد و دور انداخت
ستون چوبی خانه به غیر دود چه شد؟

به غیر خاطره چیزی نمانده در مشتم
نگاه کردم و گفتم: چقدر زود چه شد؟

دویده داد زدم پشت آب رفتۀ رود:
که هاااااااای زندگی‌ام را ببین، چه بود چه شد!

شناسنامه