آخرین اشعار

حرف دلم ناتمام بود

هنگام رفتن از حرم آن امام بود
وقتم تمام و حرف دلم ناتمام بود

از راه دور آمده بودم زیارتش
زیباترین عریضه من یک سلام بود

یادش به خیر گم شدنم توی صحن‌ها
از بس که در حریم حرم ازدحام بود…

حوض طلاییِ وسط صحن انتظار
دستم که قطره قطره تمنای جام بود…

پشت ضریح پنجره فولاد خستگان؟
وقت حضور کار حضرتشان صبح و شام بود…

یک گوشه می‌‌‌‌‌نشستم و کارم سکوت بود
آنجا سکوت‌های من اوج کلام بود…

بعد از زیارت حرمش توی ذهن من
تصویری از مناره و گنبد، مدام بود

روز وداع، روز غم و غصه بود چون
وقتم تمام و حرف دلم ناتمام بود

شناسنامه