آخرین اشعار

جنون

بیا که باغِ امیدم دوباره گل بدهد
جنون هر هیجانم شراره گل بدهد

بیا که آب شود انجماد ‌خاطر من
به پیش هر قدم‌ات سنگ خاره گل بدهد

نفس نفس به تنت سوژه را برقصانم
به دامن شب شعرم ستاره گل بدهد

لبان پنجره از عشق تو بخندد باز
حریر پرده برقصد ـ کتاره گل بدهد

شود پرنده به شوق تو قیتک مویم
نگینه‌های دلِ گوشواره گل بدهد

به برگ‌وبار بیایند باغ‌های انار
یخن یخن غزلم استعاره گل بدهد

دوباره گوشه دهد چادر گل سیبم
خمیر تاب و تبم در تغاره گل بدهد

دوباره آب بگیرند تاک‌ها از نو
درون شیشه ی عصیان عصاره گل بدهد

عجیب نیست ببیند ترا و سینه‌ی من
هزار بار دگر پاره پاره گل بدهد

بیا و آبتنی کن به موج های تنم
که جشن بوس و بغل در کناره گل بدهد

شناسنامه