جنون و جوش جوانی در اختیارم نیست
حمایت همگانی در اختیارم نیست
چگونه از دل این دشتها گذر بکنم؟
شب است و نورِ نشانی در اختیارم نیست
تفاوت من و تو ای درخت معلوم است
که برگهای خزانی در اختیارم نیست
گرسنه ماندهام و خون من چه ارزان است
که وضع زشت و گرانی در اختیارم نیست
قدم به سمت غزل میگذارم اما حیف
که دستهای فلانی در اختیارم نیست