آخرین اشعار

ته گودالی عمیق

چای می‌ریزم
با بخاری که می‌شود به ادامه‌اش آویخت
تا روزهایی دور
در هر دو سمت زمانی که می‌گذرد
در حالی‌ که افتاده ته گودالی عمیق
زیر ازدحام ترافیکی که راه به همه‌ی خانه‌گک‌های خیال‌مان دارد
سرم را می‌چرخانم
تار ِتار

شناسنامه