آخرین اشعار

تسلسل عشق

تو نوبهار بلخی و جام تو پر مل است
تن، دشت شادیان خدا، معبد گل است

این گونه‌ ها، انار پر از شهد قندهار
یا ارغوان، شکفته لب رود کابل است

ابرو نهاده ای سر لیل النهار چشم
یا نه، هلال ماه که هی در تکامل است

اما دریغ چشم تو، آن ذات هوشیار
با من مدام گردش شان بر تغافل است

ای در نگاه مست تو تقدیر عاشقان
روز بلا خرام تو جولان دلدل است

از ما به طعنه پرسش آشفتگی، چرا؟
وقتی مدام ماه تو، آشفته کاکل است

از لحظه ای که بستۀ زلف تو گشته‌ام
در کار و بار من همه دور و تسلسل است

شناسنامه