از سپید و سیاه بود اینجا
عشقبازی مباح بود اینجا
روزگار خوشی نه چندان دور
خانهی امن آه بود اینجا
سن ما قد نمی دهد اما
حرم و بارگاه بود اینجا
مادری با چهار فرزندنش
حالشان روبراه بود اینجا
چشمتان روز بد نبیند، آه
سرنوشتش سیاه بود اینجا
تیشه و پتک و تیغ آوردند
بی دفاع و سپاه بود اینجا
این همه سال در اسارت شب
باز هم مثل ماه بود اینجا
آفتاب مدینه سوزان است
کاش یک سرپناه بود اینجا…