برف

نشسته اند کلاغان بی خبر در برف
و جاده روسری گاج* کرده سر در برف

دویده اند درختان به سمت یکدیگر
دویده ام طرفت هر چه بیشتر در برف

تمام شهر به دنبال چشم‌های توام
به غیر عطر تنت نیست هیچ اثر در برف

تمام روز و شبم رنگ چشم‌های تو شد
بگیر دست مرا ماه رهگذر در برف

همیشه در تو گمم خاطرات شیرینم
برای دیدن تو میروم سفر در برف

*چادری گاج: به روسری حریر سفیدی میگویند که زنان در افغانستان به سر می کنند.

شناسنامه