ماییم و دستِ بالا با دستهای خالی
سرشار آرزوها با دستهای خالی
نستوه و پابرهنه از هفتخوان گذشتیم
رزمیده ایم تنها با دستهای خالی
رفتیم و دسته دسته گلهای سرخ چیدیم
برگشته ایم کَی ما با دستهای خالی؟
دست گشادِ ما را کَی بسته تنگدستی
پُر بوده ایم حتّا با دستهای خالی
گام استوار اگر شد؛ باید نداشت باور:
کاری نگردد اجرا با دستهای خالی
ارچند تا به دندان باشند هم مسلّح
رانیم دشمنان را با دستهای خالی