حالا كه من كنار توام، فكر ناب كن
یعنی تو ابر و چشم مرا افتاب كن
یك سفره از ترانه و آواز را ببر
زیر درخت پهن كن و انتخاب كن
وقتی كه میدوم طرفت خنده بر لبم
جامی بگیر و بوسه ی ما را شراب كن
حالا سخن بریز كه شیرین شود لبت
تریاك باش و حال دلم را خراب كن
این كلكها كه می تپد و می نویسدت
رقصی چنین میانه ی میدان حساب كن*
یك تابلو بكش، من و رنگین كمان و تو
لالاییای بخوان و مرا غرق خواب كن
من خواب و تو كنار منی، ساز نو بزن
دنیا تمام میشود آری، شتاب كن
* رقصی چنین میانهی میدانم آرزوست= مولانا