آخرین اشعار

بانوی پاییز

پیچیده در پیراهن من بوی پاییز
احساس‌های نوبر و نوجوی پاییز

آویخته از شانه‌های شهر شرقی
نارنجی و یاقوتی گیسوی پاییز

بر زردی پیراهن پُرچین این باغ
سنجاق گشته سبزی ناجوی پاییز

در کوچه، بر دیوار و بر دستان رود است
گل واژه‌های رنگی جادوی پاییز

رام است زیر گام‌های سرکش او
هر سو دویده در زمین آهوی پاییز

آورده با خود حرف‌های تازه‌ای را
در باغ پیچیده است تا هوهوی پاییز

بیرون بیا از زیر چتر هر چه تکرار
با طرح‌های تازه، با الگوی پاییز

این تاج رنگین، سخت می‌زیبد به جانش
تا پادشاهی می‌کند بانوی پاییز

شناسنامه