ما را کشیده روی خیابان بالآخره
این لرزههای تند و پریشان بالآخره
شاید زمین به گوش زمان کرد زمزمه
اینگونه روی جاده فراخوان بالآخره
میمیرم از غم تو هریوای خستهام
هستی تو جان بلخ و بدخشان بالآخره
ما را اگر نکشت زمینلرزهها، ولی
خواهد هلاک کرد غم نان بالآخره
جنت به زیر پای تو مادر، دروغ بود
دیدی که جای زن شده، زندان بالآخره
حالا که زندهایم، به هر شکل میشود
باید گذشت از دل توفان بالاخره
تقویم از بهار دگر میدهد نوید
خواهد گذشت فصل زمستان بالآخره
دارم امید تابش خورشید عشق را
بر سرزمین پاک خراسان بالآخره
این آفت بزرگ از این خطه بگذرد
مشکل شود هرآیینه آسان، بالآخره
ای کاش لای لذت و لبخند گم شود
اندوه بینهایت انسان بالآخره