آخرین اشعار

باغهای روشن رویا

یک رود حسرتیم، به دریا نمی رسيم
تا باغهای روشن رویا نمی رسيم

دستی بگیر در گذر از امتداد درد
امروز نگذرد، که به فردا نمی رسيم!

دستِ شکسته بر دل بیمار می نهيم
ما میشویم، ساده و تنها نمی رسيم

این جاده هاى فاصله را تا که نشکنیم
بر قله هاى راسخ بابا نمی رسيم

مشق امید کرده و مهری به لب زدیم
با این سکوت گنگ، دریغا نمی رسيم

شناسنامه