آخرین اشعار

بازگشت بهار خراسان

به باران می رسد ایل و تبارت
به مشک بیهقی باغ و بهارت

عروس خطه ی مشرق زمینی
دری و فارسی دو گوشواره ات

تمام شاعران فارسی گوی
نموده در و گوهرها نثارت

بود شهنامه فردوسی توس
فقط یک از هزاران شاهکارت

درخشان کرده ای در دری را
منوچهری است طوق زرنگارت

کمند انداختی بر قله ها شد
ابوریحان بیرونی شکارت

خراسان در خراسان شعر و عرفان
ز دهلی تا بخارا یادگارت

گرفتم آیینه پیشت کم آمد
پر طاووس از نقش و نگارت

دوباره پایتخت شعر و عشقی
اگر محمود باشد شهریارت

شدم باردگر مسعود سلمان
به زنجیر غمان بی شمارت

اگر امشب نخشکد اشک چشمم
بشویم از رخت گردو غبارت

به جای باغ فیروزی بسازم
به خوناب جگر باغ انارت

بکارم قطره قطره لاله و گل
سراز نو بازگردانم بهارت

شناسنامه