باید دوباره پنجره را آفتاب کاشت
باید برای آینه ها اعتقاد داشت
امید شهر و پیرهن بامداد را
با پرنیان باد و پر دوستی نگاشت
باید دوباره پرچم اسپید مهر را
در محضر ظریف صدا و صدف فراشت
در آسمان سوخته و بی فروغ عشق
رنگین کمان تازه یی را انتظار داشت
ای صخره های سرد زمستان گنگ و مات!
باید دوباره مزرعه را آفتاب کاشت