دست مرا بَرید، به دستان دردمند
این نامه را دهید به ایران دردمند
شغادها به دام دگر تکیه دادهاند
گردن فراز، رستم دستان دردمند
اهریمنان چه کرده که تصویر خون توست
در چهرههای لعل بدخشان دردمند
از طوس تا هرات و بخارا و کاشغر
ماتم گرفته است خراسان دردمند
ایران من، دوباره به پایت بلند شو!
با جسم زخم خورده و با جان دردمند
این صفحه را به خون و سیاهی گشودهاند
هرگز مباد قصه به پایان دردمند!
پاسخ برای دشمنمان دست دوستیست
ای کابل و دوشنبه و تهران دردمند