آخرین اشعار

اندوه رام

دلتنگی او علت اشک مدامم بود
تنها در این دنیا همین اندوه رامم بود

شک می فشرد آهسته دستان یقینم را
بدرود با تردید دنبال سلامم بود

آشفته بودم مثل لبخندی که غمگین است
صبحم شروعی تازه بر آشوب شامم بود

پاسخ نمی دادم به لبخندی در این دنیا
اصلا جواب هر کسی جز او حرامم بود

دیدم که در این چشم پوشی هیچ سودی نیست
وقتی صدایش سال های سال دامم بود

قلبم کبوتر می شد و می رفت دنبالش
وقتی به قدر یک تبسم هم کلامم بود

از خاطرم رد می شد و تا صبح فردایش
عطر دل انگیز لباسش در مشامم بود

شناسنامه