آخرین اشعار

امید گاهی به خانۀ ما می‌آید

امید گاهی به خانۀ ما می‌آید
به خنده‌اش بیدار می‌شویم
دورش می‌نشینیم
و چای سبز می‌نوشیم

امید دستان لطیفش را روی سرمان می‌کشد
و دلداری می‌دهد
به‌ خاطر مرگ پدر
سل مادر
سرمای بیرون دریچه

امید چون آهنگی آرام ما را آرام می‌کند
اما پریشان است هنگام رفتن
پاهایش ناتوان
نفسش می‌گیرد
دردهامان را با خود می‌برد
«به امید دیدار»
به رسم همیشه می‌گوید
در آستانۀ در

امید گاهی به خانۀ ما می‌آید

شناسنامه