امت ما را چه بیم از فتنه و شور شر است
نوح ما را در دل طوفان هستی رهبر است
آسمان و ماه را دور سرش پیچیده است
چفیهاش بر گردن ما خط و راه و مسطر است
در کلامش حکمت سقراط و لقمان، گشته جمع
آنچه بارد از لبش انگار درّ و گوهر است
رویش سبزینه و فرمان باران بر لبش
گوش شیطان از صدای رعدوار او کر است
از شجاعتهای او در جیش دشمن گفتوگوست
مدح یاران در حدیث دیگران شیرینتر است
غرق در نور است روی مثل ماه کاملش
مصطفیزادی که از نسل بتول و حیدر است
بیمحابا میزند بر قلب کفار زمان
خصم میداند چه نسبت بین او با صفدر است