راه خود رو که دیگران رفتند
نه چنان رو که دیگران رفتند
به تو دادند چون نگاه نوین
جستجو کن بجو راه نوین
آنچه رفتند رفتگان در سال
شوند اکنون به یک سحر پامال
گر کمی سر به خود فرود آریم
راه دشوار پیش رود داریم
طی این راه مرد می خواهد
عقل گردون نور می خواهد…
راه دور است پیش باید رفت
لیک با پای خویش باید رفت
گر نه این ره به خود بری پایان
می برندت کشان کشان دگران
می برند آنچنان که خواهانند
می کنند آنچه در پی آنند
رفت عصری که گفت شیخ اجل
رهبر رهروان به علم و عمل
سعدی افتاده است و آزاده
کس نیاید به جنگ افتاده
در جهانی که ما زنیم قدم
مرگ و افتادگی بود توام
کرکسان زمانه بیدارند
هر چه افتاده زود بردارند
هرکه افتاده پایمال شود
معرض ذلت و زوال شود