آخرین اشعار

اشتیاق خراسان

به این حواسِ پریشانم کسی به جز تو حواسش نیست
دلم گرفته و می دانم کسی به جز تو حواسش نیست…

برای خشکیِ چشمانم کسی نماز نمی خواند
به این‌که تشنه ی بارانم کسی به جز تو حواسش نیست

نشان خانه‌ی آهو را کسی به جز تو نمی‌پرسد
به من، منی که گریزانم، کسی به جز تو حواسش نیست

منی که گم شده‌ام در خود میان این همه تنهایی
به چشم های هراسانم کسی به جز تو حواسش نیست

به من که غم به سرم آوار… که سر گذاشته بر دیوار…
نشسته گوشه ی ایوانم، کسی به جز تو حواسش نیست

به من که چند صباحی هست بلیط سبز دعا در دست
در اشتیاق خراسانم، کسی به جز تو حواسش نیست

چقدر بی کسم و رنجور، خودت مرا بطلب از دور
به من امام رضا جانم، کسی به جز تو حواسش نیست

شناسنامه