آخرین اشعار

اشاراتِ روشنی

گاهت برق زد از چشم‌هایت ماه روشن شد
به یک موج نگاه تو جهان ناگاه روشن شد

صدا کردیم نامت را میان آن همه کابوس
و شب از لابلای سایه و اشباح روشن شد

تمام قافله سر در گریبان، راه گم کرده
تو پیش از کاروان‌ها آمدی تا راه روشن

دلم تاریک بود و خانه و کاشانه‌ام تاریک
رسیدی اندک اندک خانه و درگاه روشن شد

میان معبری از خون و آتش گریه می‌کردیم
اشارات تو را دیدیم راه از چاه روشن شد

شکفت الله و اکبر از لب گلدسته‌ها روزی
که ایران با قدوم سبز روح الله روشن شد

شناسنامه