از لابه‌لای شب‌بوها

می‌کشاند مرا به سمت خودش باز از لابه‌لای شب‌بوها
با دو دستان پُرطراوت خویش می‌رهاند مرا در آن‌سوها

آن‌سوی آبی تماشایی آن سوی لحظه‌های بی‌پایان
آن‌سوی جلوه‌گاه چشمانش تا قدمگاه سبز آهوها

چشم تا چشم تا که کار کند این تو هستی که می‌شوی تکرار
از تکاپوی تازه‌ی گل یاس تا بلندای سبز ناجوها

صبحدم این تغزل زیبا با هجوم صدای گنجشکان
باز پژواک نام روشن توست در عبور خوش پرستوها

آمدی در دلم جوانه زدی و نشستی و آشیانه زدی
و نشاندی به روی لبهایم زمزم دلنشین یاهوها

پشت این چارچوب ساده منم خسته و بی‌قرار و سرگردان
و نگاهی که می‌گشاید پر، می‌شود دور از این هیاهوها

شناسنامه