آخرین اشعار

از جنس چوب

رهام کرد درون کتاب دردی که
کشانده ام به همین تختخواب سردی که

به روی قاب تنش موریانه میلولد
به روی قاب پر از زنگ و خاک و گردی که

تمام بودنش از جنس چوب نارنج است
و از ادامه ی این چوب های زردی که

به دست‌های پر از آبله بُریده شدند
به دست‌های توانای رادمردی که

دعای روز و شبش بعد رفتنت این است:
خدا کند که دگر هیچ بر نگردی که…

شناسنامه