آخرین اشعار

اجازه ناامیدی نیست

اگر چه خسته ترین مرد موسپید شوم
مرا اجازه نده از تو نا امید شوم!

مرا درخت بساز و به کوچه ای بنشان
برای ره‌گذری می‌شود مفید شوم!

نداده اند به ما درس زنده بودن را
علاقه داشتم از کودکی شهید شوم

مرا ببینی و ترسیده دست پیش کنی
ولی ز چشم تو یکدفعه ناپدید شوم

منم بشارت باران بی صدا و قشنگ
شمالکی که نمی‌خواستم شدید شوم

گناه چیست؟ قشنگ است اگر خوشایند است
شراب چیست؟ بیاور که مستفید شوم

شناسنامه