آیینه

دوباره آمده در شهر نابِ آیینه
و زندگی‌ش پر از آفتابِ آیینه

دو گوشواره، دو گیلاس سرخ در گوشش
دو رشته گیسوی او گشته قاب آیینه

به گونه‌های گل سرخ، باز رنگ کشید
و خواست بوسه‌ای از ماهتاب آیینه

در امتداد نگاهش خطوط روشن مهر
کشیده در دل شب‌ها‌ شهاب آیینه

چه روزها که دو چشمش پر از تبسم و شور
شده است زمزم ناب و شراب آیینه

دوباره بانوی شرقی و این کرشمه و ناز
یقین کنم که شده انتخاب آیینه

شناسنامه