بر گریه های این زن دیوانه سر بزن
نقاشی ام کن و به تنم بال و پر بزن
هر چند زخمی سگِ چشم تو بوده ام
بر زخمه های سوخته چنگیزتر بزن
روی تنم قلم بزن و گاه بشکنم
گاهی اگر شکسته نشد با تبر بزن
ای روح گنگ در بدنم، شام و صبحگاه
این خوابگرد شب زده را بیشتر بزن
شبها زنی درون دلم گریه میکند
او را بکش به بوسه و یا نیشتر بزن
پروانه های دامن من عاشق تو اند
دست مرا بگیر… و آرام پر بزن