آب و جارو

کاش خطی شوی از بلخ به مشهد برسی
قبل از آن که به تنم مرگ بیاید برسی

از تماشای خودت حوصله ات سر برود
موج دیوانه شوی تا لبه‌ی سد برسی

خواب دیدم تو مرا می گذرانی از پل
عشق باریک تر از موست تو باید برسی

زلف آوارگی‌ام را به رخت باد کشید
حیف دیدی که به این دخترک بد برسی؟

آب وجارو چه کنم خانه کم آورد تو را
سر من برف نشاندی گل بی رد برسی؟

شناسنامه