طرح داستان، تفسیری است بر واقعهی هفت ثور. نویسنده میخواهد ثابت كند كه اصل این حركت، بر گرفته از جنبش دانشجویی است، هر چند كه سرانجام، با نیرنگبازی از قیادت آن جنبش خارج شد. مختار شخصیت ناظر و راوی داستان، توسط شریف جذب این جنبش میشود. شریف رابطی است از حلقهای دیگر. بعد از مدتی، كار تكمیل شخصیت مختار را به اسد كه رابط دیگری است، واگذار میكند. اسد، جوانی است چست و چالاك و شیفته و شیدا. می خواهد مختار راه چند ساله را در یك شب طی كند. علاوه بر این كه به مختار میگوید: “شما را برای كار سختی فرستادهاند…” او را به كتاب خواندن وادار میكند. اول از كتابهای ساده و داستانی شروع می كند، از قبیل مادر، خرمگس، اناكارنینا، جنایات و مكافات، ابلموف و دختر كاپیتان. با این كار، دریچهی جدیدی پیش روی مختار گشوده میشود.
آنقدر تلاش میكند كه در مدت كوتاهی، موفق میشود در جلسات خصوصی شركت كند، جلساتی كه هم شریف و هم اسد و دیگران در آنجا حضور دارند. حتی میتواند نظر بدهد و بر نظر دیگران تامل داشته باشد. فعلا بخش عمدهی این كارها جذب استعداد است. به زودی دامنه مبارزه گستردهتر میشود و تظاهرات دانشجویی به راه میافتد. قدرت این دانشجویان به جایی میرسد كه می توانند كلاسهای درس را تعطیل كنند و روی دانشكدههای مختلف تاثیر گذار باشند.
در بیرون، حلقههایی كه با اینها در ارتباطند و در واقع هسته مركزی اینها هستند، چشمگیرتر فعالیت دارند. رژیم شاهی ظاهر خان را به سقوط میرسانند و جمهوریت جای آن را میگیرد. رژیم جمهوری داوود، با شعار “تصمیم، شرط اول موفقیت است” یك مقدار مبارزات دانشجویی را سردرگم میكند، ولی با ترور محمد علی خرم، ماهیت رژیم بر ملا میشود و بعد، مبارزهای نفسگیر شروع میشود تا اینكه این حلقه، مقدرات كشور را دربر میگیرد. حالا نوبت اینهاست كه در كانكور سراسری امتحان بدهند. اما طولی نمیكشد كه هسته مركزی حداقل به دو شاخه تبدیل میشود. حالا هر جریانی سعی میكند شخصیت دلخواه خودش را بر اریكه قدرت بنشاند. مختار، واقعبینانهتر به قضایا نگاه میكند، اما شریف و اسد، هر كدام هوادار شخصیتی هستند.
ولی به خاطر حفظ نظام، شریف در وزارت، اسد به عنوان منشی مشغول به كار میشود و مختار به عنوان پاسدار انقلاب، با اینكه در رشته ی طب درس خوانده است، به سربازی میرود.