تاریک

خانه تاریک، دل باغ و بیابان تاریک
بی تو هر کوچهٔ این شهرک ویران تاریک

آسمان خسته و خورشید ز پا افتاده
ماهِ آواره به دلگیری زندان تاریک

چه دیاری است دیاری که نباشی تو در آن
دامن آلودهٔ تکفیر و گریبان تاریک

بی تو دل معبد طوفان زده را می ماند
آستان ریخته، در سوخته، ایوان تاریک

باده تاریک و گلوگیر، سر نامه سیاه
و غم دوزخیِ یار دو چندان تاریک

شناسنامه