نشستم روبهرویش
با ارغوانهای پرپر کابل در قلبم
نشست روبهرویم
با برفهای سلیمانیه در موهایش
وقتی لب باز کرد،
موج و باد
شناور شدند در فضای کافه
آه، سوران!
برادر کُرد من!
برادر رودخانه و کوه
برادر آفتاب و اندوه
برادر آوارگیهای بزرگ
برایم بگو
از شکفتن گلهای سرخ بر لبان دیاربکر
از طنین نغمهی پرندگان در گلوی کرمانشاه
از طلوع رنگینکمان در چشمان اربیل
از رقص شکوفهها بر گیسوان قامشْلی
از کشف درهای پر از پروانه
بین کلمات شیرکو*
از شکفتن آخرین انار دنیا
در ذهن بختیار علی*
و برایم بگو
از ماهیهایی
که در شب دریا
قصه گفتند برای آیلان***
از بوتههای معطر یاس
که شکفتند از انگشتان تکیدهی هِلین****
و بالا خزیدند از میلههای زندان
و بگو باد کُردی است
که به بند افتاده در سیمهای خاردار
درخت کُردی است
که تفنگ به شانه گرفته در کوبانی
و خورشید کُردی است
که تبعید شده به آسمان
کاک سوران!
جهان چه داشته برای من و تو؟
جز حافظهای خشافتاده از رد گلولهها
و چمدانی پر از آوارگی
نشسته بودیم روبهروی هم
در کافهای کنار رودخانه
جیغ میزدند
مرغهای دریایی
در ساحل، آفتاب میگرفتند
انبوه دختران موطلایی
بر میز، دو فنجان قهوه سرد شده بود
و ما گریسته بودیم
————-
*شیرکو بیکس: شاعر جهانی کُرد. «درهی پروانهها» یکی از مجموعه شعرهای او است.
**بختیار علی: نویسندهی معروف کُرد. «آخرین انار دنیا» نام رمانی از او است.
***آیلان کوردی: کودک مهاجر کُرد که در آبهای مدیترانه غرق شد.
****هِلین بولَک: آوازخوان معترض کُرد که در زندانی در ترکیه درگذشت.