مسافران آفتاب

به شهیدان جنبش روشنایی

ما به سوی روشنی رفتیم در باران خون
زیر بال ماست اکنون آسمان نیلگون

ساکنان باشکوه شهر خورشیدیم ما
پر کشیدیم از کمند خاک با بال جنون

بر مزار ما زیارت‌نامه می‌خواند نسیم
در طواف خاک ما مهتاب می‌آید برون

عطر گل‌های مزار ما به هر جا می‌وزد،
در جهان و جان اهل عشق می‌ریزد فسون

ما جنون کردیم و رقصیدیم در توفان تیغ
تا بخیزد دیدگان شهر از خواب قرون

جو به جو، چشمه به چشمه ناگهان دریا شدیم
در خیابان ریختیم و ریخت مردابِ سکون

باز تاریخ است و از این اوج می‌بینیم ما:
قصرهای سرنگون و کاخ‌های واژگون

شناسنامه