آخرین اشعار

برای تو زنده ام!

گفتم ازین قرار برای تو زنده ام
از روز و روزگار برای تو زنده ام

عالم به مهر زنده و من مهر و ماه را
مانده به یک کنار برای تو زنده ام

عمریست برگ برگ مرا باد برده است
با بغض هر بهار برای تو زنده ام

من از چه نسل ها که گذشتند و پی شدند
تنها به انتظار برای تو زنده ام

من از چه باغ ها که به امیّد سوختند
مانده به یادگار برای تو زنده ام

از مرگ، عذر خواسته ام دیدن تو را
عمری به احتضار برای تو زنده ام

ای شاید عشق! ای چه نمی دانم! ای خیال
ای نقش! ای نگار! برای تو زنده ام

از جنگ از فلاکت از افلاس از اضطراب
شمعی سر مزار برای تو زنده ام

بدبختی جهان همه جشنی است در دلم
تا یار یار یار برای تو زنده ام!

شناسنامه