قریب مانده دو ساق از دو تن گره بخورد
شبی که موی تو با یاسمن گره بخورد
برای دیدن مویت برای چشمانت
چقدر اینهمه باید چمن گره بخورد؟!
هزار رنجش و دوری فدای آن لحظه…
شبی که دست تو با دست من گره بخورد
خیال من همه آغوش میشود وقتی
شمیم مُشک تو با پیرهن گره بخورد
مرا به هرم تنت میکشاند این ابیات
که شب، طنین قوافی به زن گره بخورد
و چین دامن بلخی گل نشانت نیز…
به عاشقانهی ما در وطن گره بخورد