آخرین اشعار

میراث دار

میراث دار فصل تب و خشکسالی ام
بنگر که من نهایت آشفته حالی ام

تردیدم و شکایت ودرد وغریبه گى
پاسخ بگو به من، به نگاه سوالی ام

تا آسمان باور تو پر زدم ولی
من خسته ام، خسته از این خسته بالی ام

سنگسار میشوم به زبانت، گلایه نیست
من مانده ام و سنگ تو و دست خالی ام

طوفان اگر غبار غریبی به من نشاند
بر شهر تو بنا شده قصر خیالی ام

من آشناترم به تو و زخم هاى تو
بيگانه نيستم ، منم از اين حوالى ام

از درس مهربانی تو سهم من چه شد؟
من مشقهای خط زده ى این اهالی ام؟

شناسنامه