آخرین اشعار

شایسته‌تر از واژه‌ها

پشتِ‌سر از هرچه مرداب است، اشکم خسته‌تر
پیشِ‌رو از هرچه بن‌بست است، چشمت بسته‌تر

جمع کن موهای خود را روی شانه، می‌رود
مشتری دنبال گل‌هایی‌که باشد دسته‌تر

خطِ نو در گوشه‌ی ابرو نی فزا نازنین
سخت در دل می‌نشیند چاقوی بی‌دسته‌تر

خشم‌های خفته را امکان بیداری نده
بیش‌تر خاکستر آرد شعله‌ی ننشسته‌تر

با تَرَک‌های دل افتادگان بازی نکن
تیزتر دارد خلیدن شیشه‌ی بشکسته‌تر

یک تنفس نیست بین شعر و یادت فاصله
با ردیف است از رَِو‌ِی پیوند ما پیوسته‌تر

مصرعی در وصفت از این تازه‌تر پیدا نشد:
حسن تو از واژه‌ی “شایسته‌تر”، شایسته‌تر

در قشنگیِ دهان تو اگر چی نیست شک
از لبانت این غزل اما بود برجسته‌تر

شناسنامه