آخرین اشعار

زنجير گسسته

وقتى در دست هات ميبارم
پيكرم چك- چك باران است

نرم -نرمك راهى ام به دلت
دامنم، پهنه ى خراسان است

دستهايم، همى ترا خواهند
دوش بگشا، دلم پريشان است

درد هايم بزرگ، چو هندوكش
سينه ى كوچكم چو زندان است

گاهى با هر زنانه گى، مرد ام
گاه كه نرى، به جاى مردان است

بند و زندان به من نميايد
وحشى ام، خوى من بيابان است

عشق زولانه است، زنجير است
كندن اش سخت است، نه آسان است

من گسستم، تو نيز پاره نما
رشته ى را كه بين ما، هان است

شناسنامه