آخرین اشعار

با شاخ نگونسار

بانو چو شهرزاد به تکرار قصه کن
از تیرگی عادت و آزار قصه کن

از دست های نازک بی همصدای خود
در همصدایی شب تبدار قصه کن

بانو اگر که زلف ترا دید آفتاب
با ریسمان بافته ی دار قصه کن

بانو به خواب روز اگر آمدی به سهو
آویخته ز شاخ نگونسار قصه کن

یا نه بزن به دایره ات نغمه و بچرخ
با واژه های مبهم و بیمار قصه کن

بانو نه شب، نه روز، نه خواب ستاره ها
بنشین درون خانه به دیوار قصه کن

از شنبه ها که اول هفته است بی صدا
تا جمعه های تیره تکرار قصه کن

بانو چو شهرزاد به تدبیر قصه ات
برخیز و با زمانه ناکار قصه کن

شناسنامه