آخرین اشعار

بهار

بهار آمده در كوچه، چتر گل بر سر
نوشته عید مبارک به روی حلقه در

گذشته از همه‌ی شهرها و آورده
ستاره‌های قشنگی ز شهر پیشاور

بهار حال خوشی دارد و پر از خنده‌ست
میان سبزه، كنار درخت، زیر گذر

سبد سبد گل سرخ و سفید آورده
لباس تازه به تن كرده است كوه و كمر

خدا كند كه بیاید شبی به كلبه‌ی من
بگیرد از من دلخسته و نزار، خبر

خدا كند كه بماند همیشه در دِه ما
مباد آن كه از این دِه كند خیال سفر

مباد آن كه دلش بشكند از این مردم
مباد آن كه دلش بشكند از این كشور

شناسنامه