عطر حضورت در زمین و آسمان جاری
فرزند خورشیدی و نورت در جهان جاری
تو ریشه ی آزادی و آزادگی هستی
آب حیاتی همچنان بر رود جان جاری
معنای آبی، آبروی خلقتی، نامت
هی بر لبان تشنگان در هر زبان جاری
بر آسمانها از کویر خشک می باری
تو نهر عشقی تا ابد تا کهکشان جاری
آبی دریا بوی سیب و سبز نخلستان
ذرات بارانی و بر رنگین کمان جاری
آری صراط المستقیمی در کویرستان
از نسل کوثر هستی و تا بیکران جاری
رگهای جوشان تو، نبض چشمه سارانند
تا پای کشت حق مداران هر زمان جاری
تا قبله ی شش گوشه ات بر پاست در دنیا
مخلوق شیدا سوی تو از انس و جان جاری
بیشک صفا و سعی دلها در طواف از تو
صد قافله دل را کند با کاروان جاری
با کاروانت سال و ماه و روز شبهایش
شد لحظه لحظه عمر هر پیر و جوان جاری
هستی همیشه… تا که رفتی ناگهان گردید
اشک زمین از قله آتش فشان جاری